پایگاه اطلاع رسانی  استاد شیخ علی زند قزوینی
پایگاه اطلاع رسانی  استاد شیخ علی زند قزوینی

پایگاه اطلاع رسانی استاد شیخ علی زند قزوینی

شیعه شدن مرد اصفهانی توسط امام هادی


در سالروز ولادت با سعادت حضرت هادی هستیم. به جاست به داستانی از هدایت مردی از اهالی اصفهان ایران به عنایت امام هادی اشارتی کنیم که در منابع روایی این قضیه آمده است.


قطب راوندى از جماعتى از مردم اصفهان نقل می ‏کند که گفتند: در اصفهان مردى بود به نام عبد الرّحمن و شیعه شده بود [با اینکه در آن وقت شیعیان در اصفهان، بسیار کم بودند]، به او گفته شد، علّت چیست که شیعه شده و به امامت حضرت هادى علیه السّلام اعتقاد دارى، و امامت افراد دیگر را قبول ندارى؟».

او گفت:

سرگذشتى، با امام هادى علیه السّلام دارم که موجب شیعه شدن من شده است، و آن اینکه: من فقیر بودم، ولى در سخن گفتن و جرئت، قوى بودم، در آن سالى که جمعى از مردم اصفهان براى دادخواهى نزد متوکّل (دهمین خلیفه عبّاسى) عازم شهر سامرّاء شدند، و مرا با خود بردند، سرانجام به در خانه متوکّل رسیدیم، روزى در کنار در قلعه متوکّل بودیم، ناگاه شنیدم متوکّل فرمان احضار امام هادى علیه السّلام را داده است، از بعضى از حاضران پرسیدم: «این شخصى را که متوکّل، فرمان احضارش را داده کیست؟».او گفت: «این شخص، مردى از آل على علیه السّلام است، رافضیان به امامت او اعتقاد دارند، سپس گفت: «ممکن است متوکّل او را احضار کرده تا بکشد».

من تصمیم گرفتم در آنجا بمانم تا ببینم کار به کجا می کشد، و این (امام هادى علیه السّلام) کیست؟ ناگاه دیدم امام هادى علیه السّلام سوار بر اسب وارد شد، همه حاضران به احترام او، در جانب راست و چپ او به راه افتادند و آن‏ حضرت در میان دو صف قرار گرفت، و مردم به تماشاى سیماى او پرداختند، همین که چشمم به چهره او افتاد، محبّتش در قلبم جاى گرفت، پیش خود دعا مى ‏کردم تا خداوند وجود او را از گزند متوکّل حفظ کند، او کم‏ کم در میان مردم آمد، در حالى که به یال اسبش نگاه مى‏ کرد، و به طرف راست و چپ نمى ‏نگریست، و من همچنان پیش خود دعا مى‏ کردم، وقتى که آن بزرگوار به مقابل من رسید به من رو کرد و فرمود: «خداوند دعاى تو را به استجابت رسانید، بدان که عمر تو طولانى می ‏شود و اموال و فرزندانت زیاد می گردند».از هیبت و شکوه او، لرزه بر اندام شدم و با این حال به میان دوستانم رفتم، آنها گفتند: «چه شده، چرا مضطرب هستى؟». گفتم: خیر است، و ماجراى خود را به هیچ کس نگفتم، تا به اصفهان بازگشتیم، خداوند در پرتو دعاى آن حضرت، به قدرى ثروت به من داد که اکنون قیمت اموالى که در خانه دارم- غیر از اموالم در بیرون خانه- معادل هزار هزار درهم است، و داراى ده فرزند شده ‏ام، و اکنون عمرم به هفتاد و چند سال رسیده است، من به امامت او اعتقاد یافتم به دلیل آنکه او بر افکار پنهان خاطرم، آگاهى داشت، و دعایش در مورد من به استجابت رسید.

این واقعه را کتاب : (نگاهی بر زندگی چهارده معصوم، شیخ عباس قمی, ص433 ) نقل کرده است.

کراماتی در این داستان نهفته است. هم علم امام هادی به ضمیر افراد و هم خبر دادن از آینده و هم عزت و عظمت امام حتی در نزد مخالفین و ... در آن اشارتی شده است.


شیخ علی زند قزوینی


عدالت در ادیان ابراهیمی _ درس پاسخ به شبهات اعتقادی کلامی استاد شیخ علی زند قزوینی


پرسش: 


در مورد عدالت در ادیان ابراهیمی مطالبی بنویسید.


پاسخ: 


دعوت به عدالت همواره در سرلوحه تعالیم انبیاء، حاکمیت اوصیا و ائمه ـ علیهم السلام ـ قرار داشته است قرآن که قانون اساسی اسلام است روی مساله عدالت در همه زمینه‌ها تکیه فراوان کرده است و عدالت در قرآن همدوش توحید و معاد و به عنوان هدف تشریع نبوت، فلسفه امامت و زعامت، معیار کمال فرد و مقیاس سلامت اجتماع دانسته شده است.

آن چه از نظر اسلام تردیدی در آن نیست این نکته است که عدل حقیقتی است که خدا به آن وصف می شود و شناخت خدا به عنوان امر کننده‌ای به عدل در بُعد تشریع و به پا داشتن عدل در بعد تکوین، اساسی ترین معرفتی است که در ادیان آسمانی، رابطه‌ی بشر با خدا بر آن استوار است و از این جهت یکی از صفات خدا عدل است و این وصف در مورد خداوند در دو زمینه قابل طرح است:

الف) یکی بعد تکوین و خلقت عالم از آسمان و زمین، نبات و جماد و بالاخره دنیا و آخرت که به تصریح قرآن نظام هستی بر موازین عدالت و بر اساس قابلیت ها و استحقاق ها استوار است و در نظام هستی خدا با عدلش رفتار می‌کند و به هیچ موجودی ظلم نمی شود. به این معنی که موجودات از نظر فیض گیری از مبداء هستی هر چند با یکدیگر متفاوت است لکن خدا به هر موجودی در هر مرتبه‌ای که هست از نظر قابلیت استفاضه و هر آن‌چه را از کمال برای آن‌ها ممکن است عطا می‌کند. زیرا امساک از کمالی چیزی که استحقاق آن را داشته باشد ظلم است و خدا منزه از آن است. آیات قرآن که عدالت او را در بعد تکوین بیان می‌کند فراوان و متعدد و متفاوت است که به برخی از آنها به عنوان نمونه اشاره می شود:

1. آیاتی که صریحاً ظلم را از ساحت کبریایی خدا نفی می‌کند.(1)

2. آیاتی که ابلاغ و اتمام حجت بر بشر را از آن جهت از شئون پروردگار می شمارد که بودن حجت های الهی نوعی عدل می باشد و هلاک بشر با نبود حجج الهی نوعی ظلم است.(2)

3. آیاتی که از مقام فاعلیت و تدبیر الهی به عنوان مقام قیام به عدل یاد می کند.(3)

4. آیه ای که عدل را ترازوی حق در نظام آفرینش می داند.(4)

5. آیه ای که در موضوع معاد از یک طرف از قسط و میزان و از طرفی از نفی ظلم سخن می گوید.(5) و لذا در قیامت، خدا طبق عدل و حساب یکی را به بهشت و دیگری را به جهنم می برد و اراده‌ی مطلقه‌ی خدا در هر دو دنیا تابع عدل است.

6. آیاتی که اساس خلقت را بر حق که ملازم عدل است معرفی می نمایند.(6)

روایات نیز در زمینه عدالت خدا در بعد تکوین فراوان است و از جمله پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ می فرماید: «آسمان و زمین به عدل بر پا است».(7)

ب) عدل خدا در بعد تشریع یعنی این که نظام تشریع و دستورهای دینی که به وسیله پیامبران رسیده و به نام شریعت خوانده می شود، بر اساس عدالت استوار بوده و در جعل قوانین مصالح دنیوی و اخروی بشر در نظر گرفته شده و همواره عدالت رعایت گردیده است.

قرآن کریم در این قسمت حکمت بعثت انبیاء و ارسال رسل و انزال کتب را، حاکمیت عدل و قسط بر زندگی بشر می داند.(8) و می دانیم که پیاده شدن عدالت و حکومت آن بر نظامات اجتماعی در گرو این است که اولاً نظام تشریعی و قانونی نظام عادلانه باشد و بعد به مرحله اجرا درآید. در این باره وقتی به قرآن و روایات مراجعه می کنیم می بینیم که به اموری از قبیل عدالت، امانت و... امر شده و از دروغ، خیانت، ظلم و... نهی شده و این اوامر و نواهی در برخی موارد تعلیل شده به این که خیر شما در همین است، حیات شما در همین است و بالاخره حق و عدالت در همین است مثلاً فرموده است: «... این در نزد خدا به عدالت نزدیک تر می باشد».(9)

در نتیجه امر و نهی خدا از مصالح و مفاسد تبعیت می کند کسی را از چیزی باز نمی دارد جز آن که در آن مفسده ای هست و به چیزی دستور نمی دهد جز این که در آن مصلحتی هست چه ما به آن مصالح و مفاسد که ملاک قانون گفته می شود علم داشته باشیم و یا در اثر قصور فکر توان آگاهی پیدا کردن به آن را نداشته باشیم.

اما عدالت از آن جهت که ارتباط به انسان پیدا می کند از دو جنبه قابل طرح می باشد و به عبارت دیگر دو بعد دارد.

1. عدالت شخصی و فردی که از این حیث عدالت یک فضیلت و از کمالات نفسانی به شمار می آید و یکی از صفات و فضایل اخلاقی است.

2. ولی آن‌چه مورد تأکید آیات و روایات است جنبه اجتماعی عدالت است یعنی از آن زاویه که ارتباط به حقوق دیگران پیدا می کند. چون اسلام برای تأمین زندگی سعادتمندانه برای فرد و اجتماع قوانین بسیاری در زمینه روابط زندگی فردی و اجتماعی بیان نموده و رعایت حقوقی را که دیگران به حسب خلقت و یا فعالیت خویش به دست آورده است از اساسی ترین پایه‌های زندگی عادلانه اجتماعی و شرط دوام آن می‌داند. و قرآن بشر را ملزم به این اصل اساسی نموده است و به همه دستور داده است که قیام به قسط کنند.(10) و می دانیم اقامه و به پا داشتن قسط همان عدالتخواهی می‌باشد که با عدالت فردی فرق می‌کند و یکی از اهداف تشکیل حکومت اسلامی تحقق بخشیدن عدالت اجتماعی می باشد.

امام علی ـ علیه السلام ـ مهمترین دلیل پذیرفتن خلافت را بعد از کشته شدن عثمان به هم خوردن مساله عدالت اجتماعی و منقسم شدن مردم به دو طبقه سیر و گرسنه ذکر می‌کند و می فرماید: «خدا از عالمان پیمان گرفته که هرگاه اوضاع زندگی اجتماعی مردم به هم بخورد و عده‌ای حقش پایمال شود، ساکت ننشیند».(11)

به طور کلی از نظر قرآن و روایات از بدیهیات اندیشه اسلامی در بعد اجتماعی آن رعایت حقوق دیگران و خودداری از شکستن حریم هایی است که انسان لیاقت ورود در آنها را ندارد و بر همین اساس برای تصدّی بسیاری از پست‌ها و نیز انجام برخی از وظایف، عدالت را شرط نموده است. مثلاً شاهد و قاضی محکمه، امام جماعت و جمعه و پیشوای مردم باید عادل و متدین باشد، لذا در قرآن امامت به عنوان پیمان الهی و مقام ضد ظلم و توأم با عدل بیان شده است.(12) به علاوه در قرآن و روایات دستوراتی که در مورد مبارزه با ظلم و تقبیح ظالمان آمده و یا از کیفر آنان سخن گفته است، کم نیست.

بحث عدالت در تورات نیز مطرح شده است. هم به عنوان این‌که یکی از صفات خداست و هم به عنوان این‌که باید در مرحله اجراء و عمل این امر بین مردم پیاده شود و ظالم و مظلومی وجود نداشته باشد.

به نمونه هایی از آن چه راجع به عدالت در تورات آمده است اشاره می شود:

1. در تورات بعد از آن که صفاتی از قبیل رحمت، عطوفت، احسان، امانت و... را برای خداوند ذکر می‌کند می‌گوید: «من خدایی هستم دیر خشم... ولی گناه را هرگز بی سزا نمی گذارم».(13)

این جمله دلالت میکند که خدا از آن باب که عادل است گنهکار را مجازات می نماید، زیرا گناه یک نوع ظلم است.

2. و در جای دیگر می گوید: «در دادگاه، حق شخص فقیر را پایمال نکن... و نگذار شخص بی گناه به مرگ محکوم شود. من کسی را که عدالت را زیر پا گذارد بی سزا نخواهم گذاشت».(14)

این جملات از یک طرف دلالت دارد بر لزوم اجراء عدالت در جامعه و از جمله در محکمه و دادگاه و نیز ضرورت عدالت در قاضی و از طرفی دیگر دلالت دارد بر همان امری که در اسلام مطرح است و عدالت خدا به عنوان مبنای معاد مطرح شده است.

3. جریان بعثت حضرت موسی ـ علیه السلام ـ در تورات علاوه بر تعلیم احکام و تبلیغ آئین حق و... برای نجات بنی اسرائیل ستمدیده از چنگال فرعونیان ستمکار تبیین شده است. تورات جریان بعثت حضرت موسی ـ علیه السلام ـ را این گونه بیان می کند: «خدا فرمود: من رنج و مصیبت بندگان خود را در مصر دیدم و ناله شان را برای رهایی از بردگی شنیدم حال آمده ام تا آنان را از چنگ مصریان آزاد کنم و ایشان را از مصر بیرون آورده و به سرزمین حاصل‌خیزی که در آن شیر و عسل جاری است ببرم... حال ترا نزد فرعون می فرستم تا قوم من بنی اسرائیل را از مصر بیرون آوری».(15)

4. و نیز بعد از بیان مأموریت موسی ـ علیه السلام ـ برای آزادی بنی اسرائیل می گوید موسی به فرعون گفت: «آیا تا به حال خویشتن را بر قوم من برتر می‌سازی و ایشان را رها نمی‌کنی».(16) و در اثر همین فشارها و مبارزات حضرت موسی بود که فرعونیان به او گفت: «... این مردمان را رها کن تا یهوه خدای خود را عبادت نمایند».(17)

5. و بالاخره در جای دیگر بعد از آن‌که خداوند حضرت موسی ـ علیه السلام ـ را از رشوه گرفتن منع می‌کند، تورات این گونه آورده است که «خدا به موسی فرمود به اشخاص غریب ظلم نکن زیرا خود تو در مصر غریب بودی و از حال غریبان آگاهی».(18)

در آیین حضرت مسیح ـ علیه السلام ـ نیز عدالت به عنوان اصل و اساس دین معرفی و ظلم تقبیح و مذمت شده است و از کلماتی در انجیل چنین استفاده می‌شود که آیین یهودیت در هنگام ظهور حضرت مسیح ـ علیه السلام ـ به صورت مجموعه ای از اعتقادات و اعمال خشک و بی روح درآمده بوده است از این رو حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ در همِن انجیل موجود در دست مسیحیان تأکید بر اصل دین می‌نماید که به برخی از این قبیل کلمات اشاره می شود، ولی باید بدانیم که مطالبی که در اناجیل آمده بیشتر مطالب اخلاقی می‌باشد.



در باب 23 انجیل متی چنین آمده است که: حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ فرمود: «وای بر شما ای ملایان و فریسیان ریاکار شما از نعنا و شوید و زیره ده یک می‌دهید اما مهمترین احکام شریعت را که عدالت و رحمت و صداقت است نادیده گرفته اید... ای راهنمایان کور که پشه را صافی می‌کنید و شتر را می بلعید».(19)

و یا می‌گوید حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ گفت: «شنیده اید که گفته شده است چشمی به چشمی و دندانی به دندانی لکن من به شما می گویم با شریر مقاومت نکنید بلکه هر کس به رخساره راست تو طپانچه زد دیگری را نیز به سوی او بگردان».(20)

از این عبارت شاید تسلیم در برابر ستمکاران و پذیرش ستم آنان فهمیده شود اما می توان گفت که این سخن یک توصیه اخلاقی است و تنها بر عفو بخشایش در امور شخصی دلالت می‌کند و در مکتب اسلام نیز دستورهای اکید و فراوانی مانند آن مبنی بر صبر و عفو بدکاران و سلام دادن به جاهلان و بزرگواری ورزیدن در برابر ناهنجارهای ایشان، هم در قرآن و هم در روایات وجود دارد و سیره اولیاء الهی نیز گواه آن است.(21)

شاگردان حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ برای این که بتوانند در برابر پادشاهان و دشمنان دین ایستادگی کنند، بعد از آن که از عملکرد هیرودیس و پنطیوس و اقوام بنی اسرائیل شکوه نمودند به درگاه الهی چنین دعا کردند: «... الآن ای خداوند به تهدیدات ایشان نظر کن و غلامان خود را عطا فرما تا به دلیری تمام به کلام تو سخن گویند».(22)




—------------------------------------------------------------------------------


پاورقی:


1. توبه : 70.

2. نساء : 165.

3. آل عمران : 18.

4. رحمن : 4.

5. انبیاء : 47.

6. حجر : 85.

7. فیض کاشانی، ملا محسن، تفسیر الصافی، تهران، انتشارات الصدر، 1415ق، ج5، ص107.

8. حدید : 25.

9. بقره : 282.

10. نساء : 135. نحل : 90.

11. سید رضی، نهج البلاغه، قم، نشر مشرقین، چاپ چهارم، 1379ش، خطبه 3، ص48.

12. بقره : 124.

13. کتاب مقدس، سفر خروج، باب 34: 5ـ7.

14. همان، باب 34: 6ـ7.

15. همان، باب 3: 5ـ8.

16. همان، باب 9: 12ـ17.

17. همان، باب 7: 10.

18. همان، باب 23: 8ـ9.

19. سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم، سیری در ادیان زنده جهان، قم، آیت عشق، 1382ش، ص154.

20. کتاب مقدس، انجیل متی، باب 5: 38ـ39، ص1091، انگلستان، ایلام، 2002م.

21. نحل : 126ـ128. فرقان : 63 و 72 و کلمه قصار 194.

22. کتاب مقدس، اعمال رسولان، 4: 27ـ29، ص1257.

درس پاسخ به شبهات ۵ _ استاد شیخ علی زند قزوینی

پرسش: 


آیا احادیث و روایاتی از طرف ائمه ـ علیهم السلام ـ درباره هندوئیسم و بودیسم و سایر ادیان خاور دور وجود دارد؟

پاسخ: 

احادیث و روایاتی که در آن ها اسم ادیان مختلف وارد شده و عقاید آن ها بررسی و نقد شده باشد عموماً در مورد ادیانی وارد شده که پیروان آن‌ها در عصر پیامبر گرامی اسلام ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و یا در عصر ائمه معصومین ـ علیهم السلام ـ با آنان برخورد داشته و نزدیک به مرکزیت اسلام قرار داشته اند مثل یهودیت، مسیحیت، صابئین، مجوس و لذا احادیث متعددی در مورد یهودیان، مسیحیان، صابئین، مشرکان و ... از پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ و ائمه اطهار ـ علیهم السلام ـ نقل شده است.

اما از آن جا که ادیان خاور دور برخورد چندانی با اسلام نداشته اند روایات چندانی به دست ما نرسیده است و فقط در مورد آئین مانویه و نیز زردشتی روایاتی وجود دارد که به چند نمونه اشاره می شود.

1ـ مانویه آئینی بود که در ایران قبل از اسلام و مناطق بلخ و خراسان آن روز پیروانی برای خود داشته امام صادق ـ علیه السلام ـ می فرماید: سخن مانی بغایت به هم پیچیده و بی‌اعتبار بود و مجموع عقایدش را از آئین مجوس و مسیح گرفته بود. مانی معتقد است که جهان از تدبیر دو خدا شکل گرفته است خدای نور و خدای ظلمت که این عقیده مورد تکذیب نصارا و تأیید مجوس قرار گرفت.(1) هم‌چنین می‌فرماید: «العجب من المخذول مانی حین ادّعی علم الاسرار و عمی عن الدلائل الحکمه فی الخلق حتی نسبه إلی الخطأ و نسب خالقه إلی الجهل تبارک الحکیم الکریم» و تعجب می کنم از آن مخذول (نفرین شده) یعنی مانی که ادّعا می کند علم اسرار را می داند و کور شده از این که نشانه های استواری و حکمت خلقت را ببیند تا جائی که به خداوند نسبت جهل داده (و آفرینش را هم ناشی از جهل دانسته است.)(2)

2ـ زردشت: امام صادق ـ علیه السلام ـ درباره او می فرماید: «زردشت برای قومش ادعای پیامبری کرد، برخی ایمان آوردند و گروهی نیز منکر شدند و او را در بیابان انداختند و درندگان بدنش را خوردند». از امام ـ علیه السلام ـ پرسیده شد آیا مجوس به واقعیت نزدیک بود در زمان خود یا عرب؟ امام ـ علیه السلام ـ فرمود عرب به واقع نزدیک تر بود زیرا مجوس منکر تمام انبیا و کتب انبیا و معجزات و براهین آن‌ها شدند و اصلاً هیچ چیز از سنن و آداب انبیاء را نداشتند و پادشاه آنان کیخسرو 300 پیامبر خدا را به قتل رساند آن ها غسل جنابت و ختنه نمی کردند و مرده های خود را نیز غسل نمی‌دادند و تکفین نیز نمی‌کردند به جای دفن آن‌ها را در بیابان می‌انداختند، تا طعمه حیوانات شود بیت الله الحرام را بیت الشیطان می‌نامیدند.(3) 

شیخ علی زند قزوینی

________________________________________

پاورقی:

1. احتجاج، ترجمه غفاری مازندرانی، نظام الدین احمد، تهران، مرتضوی، اول، ج3، ص 300.

2. امام صادق ـ علیه السلام ـ توحید مفضل، قم، داوری، ص 176.

3. احتجاج، ترجمه غفاری مازندرانی، ج3، ص 302.




درس پاسخ به شبهات ۴ _ استاد شیخ علی زند قزوینی

پرسش: 

نظر ادیان دیگر را در مورد تقوا نوشته و چند کتاب در مورد تقوا معرفی بفرمایید.

پاسخ: 

تقوا در لغت به معنای پرهیزکاری و پارسایی(1) از نواهی و معاصی می باشد. وقتی در قواعد و قوانین تمام ادیان اعم از الهی و غیر الهی توجه کنیم، مشاهده می کنیم که این ادیان از اصول اعتقادی یا جهان بینی و قوانین عملی که در ادیان الهی از این قسمت به شریعت تعبیر می شود، تشکیل شده است.

شریعت یعنی یک سری بایدها و نبایدها که به تعبیر دیگر همان واجبات و محرمات است. پر واضح است که وقتی دین و شریعتی، پیروان خود را نسبت به اوامر و نواهی ای آگاه می کند و دستور می دهد، انتظار دارد که پیروان واجبات را انجام داده و از ارتکاب نواهی دوری گزینند و این همان تقوای مورد نظر ادیان است.

قرآن کریم در این زمینه می فرماید: «سرمایه ی زندگی دنیا ناچیز است و سرای آخرت برای کسی که پرهیزگار باشد بهتر است»(2).

همچنین در تورات تحریف شده آمده است: «قتل مکن، زنا منما، دزدی مکن، بر همسایه ات شهادت دروغ مده، به خانه ی همسایه ات طمع مورز به زن همسایه ات و بنده اش و به کنیزش و به گاوش و به الاغش و به هیچ چیزی که از همسایه ات هست طمع منما»(3).

نیز در انجیل تحریف شده، انجیل لوقا از حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ نقل شده است که:

«و آسانتر است آسمان و زمین را زائل شدن از جا تا آنکه نقطه ای از شریعت زائل شود.»

شیخ علی زند قزوینی


________________________________________

پاورقی:

1. سیاح، احمد، فرهنگ بزرگ جامع نوین، ترجمه المنجد، تهران، انتشارات اسلام، ج 2، ص 2219، کلمهی تُقی و تَقوی.

2. نساء:77.

3. کتاب مقدس، عهد عتیق، سفر خروج، فصل 20، آیات 13 الی 17، ترجمه فاضل خان همدانی، اساطیر تهران.



درس پاسخ به شبهات ۳ _ استاد شیخ علی زند قزوینی

پرسش: 

تعریف حجاب و جایگاه آن را در ادیان مختلف 

پاسخ: 

حجاب در لغت عبارت است از هر چیزی که میان دو چیز حایل باشد و معانی چون فاصل، مانع(1)،ستر،‌نقاب و روپوش از آن فهمیده می شود.(2)

در فقه اسلامی حجاب یعنی پرده و پوشش بین دو نامحرم و چون در اسلام حجاب برای زنان و مردان واجب شمرده شده پس زنان و مردان باید خود را از نامحرم بپوشانند حجاب برای زن پوشاندن تمام بدن از نامحرم است، به جز صورت و دو دست و برای مردان پوشانیدن عورتین و مواضعی که دیدن آن برای زنان ایجاد ریبه و گناه کند.(3)در قرآن کریم بیشتر موارد استعمال کلمه حجاب بمعنی پرده و ستر می باشد، چنانچه در آیه 17 سوره مریم، آیه 5 سوره فصلت و نیز آیه 53 سوره احزاب که به آیه حجاب معروف است بدین معنی می باشد.(4)

حجاب و بالاخص چادر بارزترین نمود حجاب اسلامی است که ریشه در قرآن و سنت زنان اهلبیت به ویژه حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها دارد. پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ چادر را بعنوان یکی از اقلام نوزده گانه ضروری جهیزیّه برای دخترش زهرا ـ سلام الله علیها ـ قرار داد قرآن کریم می فرماید:« ای پیامبر! به زنان و دخترانت و به زنان مؤمنین بگو خود را با «جلباب» بپوشانند»(5) اکثر مفسرین و لغویین «جلباب» را به معنای چادر و عبا تفسیر و معنا کرده اند.

توصیة بزرگان دینی و بیش از همه قرآن کریم بر استفاده از چادر، بیانگر آثار و امتیازات فراوان این پوشش شکوهمند است که ما به برخی از آنها به صورت گذرا، اشاره می کنیم.

1. چادر با پوشش یکنواخت و یکپارچه بدن، جلب توجه نامحرم را به کمترین حد خود می رساند.

2. چادر زیبائیهای جسمانی زن را تحت الشعاع زیبائیهای معنوی او قرار می دهد و به او نشاط دینی می بخشد.

3. چادر امنیت و آرامش زن را افزایش می دهد.

4. چادر بیش از هر لباسی حجم بدن را پوشش می دهد و بزرگواری و تواضع زن را در برابر احکام اسلام و ازرش‌های اخلاقی آشکار می سازد.(6)

حال ما در اینجا به بررسی حجاب در ادیان مختلف پرداخته و جایگاه آن را در اقوام مختلف بررسی می کنیم.


حجاب در دین و آیین زرتشت در مورد پیامبر بودن زرتشت در میان اندیشمندان مسلمان اختلاف نظر وجود دارد برخی او را یک مصلح اجتماعی و عده ای با استناد به برخی از روایات، او را پیامبر الهی می دانند، به هر حال در این دوره که دوره حکومت کوروش و داریوش دو تن از شاهان بزرگ هخامنشی است، زنان پوشش خاصی داشتند.(7) از اسناد و کتیبه های بدست آمده اینگونه استفاده می شود که:

پوشاک زنان دوره مادها از لحاظ شکل با پوشاک مردان کمی تفاوت داشته و مرد و زن به واسطه اختلافی که میان پوشش سرشان وجود دارد از هم تمییز داده می شوند.(8)

و پس از مادها که هخامنشیان روی کار می آیند، حجاب کمی نسبت به دوره مادها فرق می کند و آنها از روی لباس های بلندی که از زیر می پوشیدند چادری نیز سر می کردند.(9)


حجاب در آیین یهودبدون شک باید ریشه و خواستگاه رعایت حجاب از سوی زنان یهود در ادوار تاریخ را در متون مذهبی آنان جستجو نمود.

تورات، کتاب مقدس یهودیان، در موارد متعددی به طور صریح و یا ضمنی، حجاب و پوشش زن و مسایل مربوط به آن را مورد تأکید قرار داده و در برخی از آیات، از واژة «چادر» و «برقع» که به معنای روپوش صورت است، نامبرده است. کاربرد این الفاظ نشانگر کیفیت پوشش زنان یهودی در آن عصر می باشد.

در سفر پیدایش چنین می خوانیم:

و «رفقه» چشمان خود را بلند کرده و اسحاق را دید و از شتر خود فرود آمد، زیرا که از خادم خود پرسید این مرد کیست که در صحرا به استقبال ما می آید و خادم گفت: آقای من است، پس بُرقع خود را گرفته، خود را پوشانید.(10)

به گفته برخی از مراجع دینی یهودیان ایران، منشأ وجوب حجاب در شریعت یهود، مستند به همین فقره است.(11)در تورات همچنین آیاتی در رابطه با «عدم تشبّه مرد و زن به یکدیگر در نوع پوشش بدن»، «در عدم آرایش و غمزه دختران و زنان»، «پرهیز از زنان فریبکار و بیگانه»، «نهی از لمس و تماس با نامحرم»، «حد و کیفیت پوشش زنان یهود»، «وجوب پوشاندن موی سر» آمده است.(12)

«تلمود» یکی از کتابهای مهم دینی و در حقیقت فقه مدّون و آیین نامه زندگی یهودیان است از جمله قوانینی که در این کتاب در رابطه با ارتباط زن و مرد و مسئله حجاب آمده، موارد زیر می باشند.

1. لزوم پوشاندن سر از نامحرم.

2. لزوم سکوت زن و پرهیز از هرگونه آرایش.

3. پرهیز از نگاه به مردان بیگانه.

4. لزوم پرهیز از حرام تحریک آمیز.

5. اجتناب از نگاه به نامحرم توسط مردان.(13)


حجاب در آیین مسیحیّت عهد جدید، نه تنها در مواضع متعدّد وجوب حجاب و پوشش را تذکر داده است، بلکه در برخی از آیات خود کوشیده است، درون انسان را نیز از تمایلات شهوانی منزّه سازد و بدین وسیله عفت درون را پشتوانة مستحکم حجاب برون قرار دهد.

در عهد جدید مواردی درباره حجاب و مسائل مربوط به آن آمده که فرازهای ذیل از آن دسته اند.

1. لزوم عفت و خانه نشینی.(14)

2. لزوم پوشاندن موی سر بویژه در مراسم عبادی.(15)

3. با وقار و امین بودن زن.(16)

4. نهی از نگاه ناپاک به بیگانگان.(17)

در کتاب «زن از نظر حقوق اسلامی» اینگونه آمده است که در میان مسیحیان و اروپائیان، حجاب معمول و متعارف بود و این عادت تا قرن سیزدهم، سخت رایج بود و از آن تاریخ به بعد رو به تخفیف گذاشت.(18)

و نیز در کتاب «زن و رهایی نیروهای تولید» آمده است که در تورات و انجیل به این مطلب که زنان از روزگار قدیم چهره خود را با بُرقع می پوشانیدند، اشاره شده است.(19)


حجاب قبل از اسلام از لابلای متون تاریخی، چنین به دست می آید که زنان اعراب قبل از اسلام، دارای حجاب بوده اند: دایرة المعارف لاروس،‌عرب را از جمله ملت هایی که از قدیم،‌حجاب در آن ریشه داشته، شمرده است.(20)

داستان «فِجار» و جنگی که بین قبیلة قریش و قبیله هوازن بر سر روپوش بلند زنی که جوانها خواستند وی صورت خود را نشان دهد، اتفاق افتاد، مؤید این مطلب است.(21)(نقل کامل این جریان در کتاب حجاب دراسلام قوام وشنوه ای آمده است.)


حجاب در اسلام در قرآن کریم، به طور صریح آیاتی در مورد حجاب و وجوب آن و نیز حدّ و کیفیت آن، نازل شده است در سوره نور خطاب به پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ چنین آمده است:

به مردان مؤمن بگو که چشمهای خود را فرو پوشند و دامان خویش را نگاه دارند، این عمل برای ایشان پاکیزه تر است، همانا خداوند به آنچه انجام می دهند آگاه است و به بانوان با ایمان بگو چشمهای خود را فرو پوشند و عورتهای خود را از نگاه دیگران پوشیده نگه دارند و زینت های خود را جز آن مقداری که ظاهر است، نمایان نکنند و زینت های خود را آشکار نسازند، مگر برای شوهرانشان، پدرانشان، پدر شوهرانشان، پسرانشان، پسران همسرانشان، برادرانشان، پسر برادرانشان، پسر خواهرانشان، زنان هم کیششان، کنیزانشان، مردان سفیهی که تمایلی به زنان ندارند،کودکانی که از امور جنسی بی اطلاعند، و نیز پاهایشان را بر زمین نکوبند تا زینتهای پنهانشان آشکار شود و همگی به سوی خداوند توبه کنید ای مؤمنان، باشد که رستگار شوید.(22)


حجاب در روایات روزی اسماء دختر دیگر ابوبکر که خواهر زن پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ بود با جامة بدن نما و نازکی به خانه پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ آمد، پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ روی خود را از او برگرداند و فرمود: ای اسماء، زن وقتی به حدّ بلوغ رسید، نباید جایی از بدن و اندامش دیده شود، مگر صورت و دستهایش.(23)

و نیز آن حضرت فرمودند: هر کس به طور حرام با زنی مصافحه کند و دست بدهد روز قیامت در غلّ و زنجیر، بسته خواهد شد، آنگاه به آتش انداخته خواهد شد.(24)

در بحار الانوار نیز از حضرت رسول اکرم ـ صلی الله علیه و آله ـ اینگونه روایت شده که آن حضرت فرمودند: خداوند مردانی که شبیه زنان می شوند و زنانی که خود را شبیه مردان قرار می دهند، لعنت کرده است.(25)

در نهایت اینکه: 

حجاب اسلامی به معنای پرده نشینی و محرومیّت از حضور در صحنة فعالیت های اجتماعی نیست، بلکه به معنای وجوب پوشش و ممنوعیّت از خود آرایی زن در مقابل مردان بیگانه است.

تمام فقهای اسلام، حجاب را از ضروریات دینی می دانند و در اینکه زنان می بایست به هنگام ادای نماز و در حضور مردان بیگانه، موی سر و تمامی اندام خود را به استثنای صورت و دستها (از مچ به پایین) بپوشانند، اتفاق نظر دارند و برخی از علماء پوشاندن صورت را هم در حضور بیگانگان لازم شمرده اند.

شیخ علی زند قزوینی


________________________________________

پاورقی:

1. جرّ، خلیل، فرهنگ عربی به فارسی «لاروس»،‌ترجمه سید حمید طبیبیان،‌ چاپخانه سپهر تهران، چاپ دوم، 1367ه‍. ش، ‌ص807.

2. الیاس، انطون، فرهنگ نوین، مترجم، سید مصطفی طباطبائی، ‌ناشر کتابفروشی اسلامیه، چاپ هشتم، 1370ه‍ ش، ص136.

3. سجادی، سید جعفر، ‌فرهنگ معارف اسلامی، انتشارات کومش، چاپ سوم، 1373 ه‍ ش، ج2،‌ص689.

4. حسینی دشتی، سیدمصطفی،‌ معارف و معاریف، ناشر انتشارات اسماعیلیه، چاپ اول، 1369 ه‍ ش، قم، ج2 ص678.

5. احزاب:59.

6. اکبری، محمد رضا، تحلیلی نو و عملی از حجاب در عصر حاضر، انتشارات پیام عترت، چاپ چهارم، 1377ه‍ ش، ص74 ـ 76.

7. محمدی آشنانی، علی، حجاب در ادیان الهی، نشر یاقوت، چاپ دوم 1378 ه‍ ش، ص107.

8. ضیاء پور، جلیل، پوشاک باستانی ایرانیان از کهن ترین زمان، انتشارات هنرهای زیبای کشور،‌ص17.

9. همان، ص194.

10. سفر پیدایش باب 24 فقره 64 و 65.

11. حجاب در ادیان الهی، ص143 همراه با پاورقی.

12. همان، ص142 ـ 148.

13. حجاب در ادیان الهی به نقل از کتاب تاریخ تمدن ویل دورانت ج12 ص28 ـ 34.

14. رساله پولس، باب دوم، فقره 1 ـ 6.

15. رسالة اول پولس رسول به قرنتیان، باب یازدهم،‌ فقره 1 ـ 17.

16. همان، باب چهاردهم، فقره 34 ـ 36.

17. انجیل متی، باب اول، فقره 28 ـ 30.

18. حاذقی، ابوالفضل، زن از نظر حقوق اسلامی، تهران، 1342ه‍ ش، ص160.

19. افشار نیا، علیرضا, زن و رهایی نیروهای تولید، تهران 1357ه‍ ش، ص198.

20. وجدی، محمد فرید،‌دائرة المعارف فرن 14 تا 20، مصر، چاپ چهارم. ج3، ص336.

21. وشنوه ای، قوام، حجاب در اسلام، ترجمه: احمد محسنی گرگانی،‌ ص58.

22. نور:31.

23. ابی داود، سنن النبی، مصر، مطبعه السعاده، ج2، ص383.

24. حرّ عاملی، ‌وسائل الشیعه، دارالکتب العلمیه، ج14، ص163.

25. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، چاپ بیروت، ج103، ص258.



جلسه اول


جلسه دوم



جلسه سوم



جلسه چهارم