پایگاه اطلاع رسانی  استاد شیخ علی زند قزوینی
پایگاه اطلاع رسانی  استاد شیخ علی زند قزوینی

پایگاه اطلاع رسانی استاد شیخ علی زند قزوینی

عدالت در ادیان ابراهیمی _ درس پاسخ به شبهات اعتقادی کلامی استاد شیخ علی زند قزوینی


پرسش: 


در مورد عدالت در ادیان ابراهیمی مطالبی بنویسید.


پاسخ: 


دعوت به عدالت همواره در سرلوحه تعالیم انبیاء، حاکمیت اوصیا و ائمه ـ علیهم السلام ـ قرار داشته است قرآن که قانون اساسی اسلام است روی مساله عدالت در همه زمینه‌ها تکیه فراوان کرده است و عدالت در قرآن همدوش توحید و معاد و به عنوان هدف تشریع نبوت، فلسفه امامت و زعامت، معیار کمال فرد و مقیاس سلامت اجتماع دانسته شده است.

آن چه از نظر اسلام تردیدی در آن نیست این نکته است که عدل حقیقتی است که خدا به آن وصف می شود و شناخت خدا به عنوان امر کننده‌ای به عدل در بُعد تشریع و به پا داشتن عدل در بعد تکوین، اساسی ترین معرفتی است که در ادیان آسمانی، رابطه‌ی بشر با خدا بر آن استوار است و از این جهت یکی از صفات خدا عدل است و این وصف در مورد خداوند در دو زمینه قابل طرح است:

الف) یکی بعد تکوین و خلقت عالم از آسمان و زمین، نبات و جماد و بالاخره دنیا و آخرت که به تصریح قرآن نظام هستی بر موازین عدالت و بر اساس قابلیت ها و استحقاق ها استوار است و در نظام هستی خدا با عدلش رفتار می‌کند و به هیچ موجودی ظلم نمی شود. به این معنی که موجودات از نظر فیض گیری از مبداء هستی هر چند با یکدیگر متفاوت است لکن خدا به هر موجودی در هر مرتبه‌ای که هست از نظر قابلیت استفاضه و هر آن‌چه را از کمال برای آن‌ها ممکن است عطا می‌کند. زیرا امساک از کمالی چیزی که استحقاق آن را داشته باشد ظلم است و خدا منزه از آن است. آیات قرآن که عدالت او را در بعد تکوین بیان می‌کند فراوان و متعدد و متفاوت است که به برخی از آنها به عنوان نمونه اشاره می شود:

1. آیاتی که صریحاً ظلم را از ساحت کبریایی خدا نفی می‌کند.(1)

2. آیاتی که ابلاغ و اتمام حجت بر بشر را از آن جهت از شئون پروردگار می شمارد که بودن حجت های الهی نوعی عدل می باشد و هلاک بشر با نبود حجج الهی نوعی ظلم است.(2)

3. آیاتی که از مقام فاعلیت و تدبیر الهی به عنوان مقام قیام به عدل یاد می کند.(3)

4. آیه ای که عدل را ترازوی حق در نظام آفرینش می داند.(4)

5. آیه ای که در موضوع معاد از یک طرف از قسط و میزان و از طرفی از نفی ظلم سخن می گوید.(5) و لذا در قیامت، خدا طبق عدل و حساب یکی را به بهشت و دیگری را به جهنم می برد و اراده‌ی مطلقه‌ی خدا در هر دو دنیا تابع عدل است.

6. آیاتی که اساس خلقت را بر حق که ملازم عدل است معرفی می نمایند.(6)

روایات نیز در زمینه عدالت خدا در بعد تکوین فراوان است و از جمله پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلم ـ می فرماید: «آسمان و زمین به عدل بر پا است».(7)

ب) عدل خدا در بعد تشریع یعنی این که نظام تشریع و دستورهای دینی که به وسیله پیامبران رسیده و به نام شریعت خوانده می شود، بر اساس عدالت استوار بوده و در جعل قوانین مصالح دنیوی و اخروی بشر در نظر گرفته شده و همواره عدالت رعایت گردیده است.

قرآن کریم در این قسمت حکمت بعثت انبیاء و ارسال رسل و انزال کتب را، حاکمیت عدل و قسط بر زندگی بشر می داند.(8) و می دانیم که پیاده شدن عدالت و حکومت آن بر نظامات اجتماعی در گرو این است که اولاً نظام تشریعی و قانونی نظام عادلانه باشد و بعد به مرحله اجرا درآید. در این باره وقتی به قرآن و روایات مراجعه می کنیم می بینیم که به اموری از قبیل عدالت، امانت و... امر شده و از دروغ، خیانت، ظلم و... نهی شده و این اوامر و نواهی در برخی موارد تعلیل شده به این که خیر شما در همین است، حیات شما در همین است و بالاخره حق و عدالت در همین است مثلاً فرموده است: «... این در نزد خدا به عدالت نزدیک تر می باشد».(9)

در نتیجه امر و نهی خدا از مصالح و مفاسد تبعیت می کند کسی را از چیزی باز نمی دارد جز آن که در آن مفسده ای هست و به چیزی دستور نمی دهد جز این که در آن مصلحتی هست چه ما به آن مصالح و مفاسد که ملاک قانون گفته می شود علم داشته باشیم و یا در اثر قصور فکر توان آگاهی پیدا کردن به آن را نداشته باشیم.

اما عدالت از آن جهت که ارتباط به انسان پیدا می کند از دو جنبه قابل طرح می باشد و به عبارت دیگر دو بعد دارد.

1. عدالت شخصی و فردی که از این حیث عدالت یک فضیلت و از کمالات نفسانی به شمار می آید و یکی از صفات و فضایل اخلاقی است.

2. ولی آن‌چه مورد تأکید آیات و روایات است جنبه اجتماعی عدالت است یعنی از آن زاویه که ارتباط به حقوق دیگران پیدا می کند. چون اسلام برای تأمین زندگی سعادتمندانه برای فرد و اجتماع قوانین بسیاری در زمینه روابط زندگی فردی و اجتماعی بیان نموده و رعایت حقوقی را که دیگران به حسب خلقت و یا فعالیت خویش به دست آورده است از اساسی ترین پایه‌های زندگی عادلانه اجتماعی و شرط دوام آن می‌داند. و قرآن بشر را ملزم به این اصل اساسی نموده است و به همه دستور داده است که قیام به قسط کنند.(10) و می دانیم اقامه و به پا داشتن قسط همان عدالتخواهی می‌باشد که با عدالت فردی فرق می‌کند و یکی از اهداف تشکیل حکومت اسلامی تحقق بخشیدن عدالت اجتماعی می باشد.

امام علی ـ علیه السلام ـ مهمترین دلیل پذیرفتن خلافت را بعد از کشته شدن عثمان به هم خوردن مساله عدالت اجتماعی و منقسم شدن مردم به دو طبقه سیر و گرسنه ذکر می‌کند و می فرماید: «خدا از عالمان پیمان گرفته که هرگاه اوضاع زندگی اجتماعی مردم به هم بخورد و عده‌ای حقش پایمال شود، ساکت ننشیند».(11)

به طور کلی از نظر قرآن و روایات از بدیهیات اندیشه اسلامی در بعد اجتماعی آن رعایت حقوق دیگران و خودداری از شکستن حریم هایی است که انسان لیاقت ورود در آنها را ندارد و بر همین اساس برای تصدّی بسیاری از پست‌ها و نیز انجام برخی از وظایف، عدالت را شرط نموده است. مثلاً شاهد و قاضی محکمه، امام جماعت و جمعه و پیشوای مردم باید عادل و متدین باشد، لذا در قرآن امامت به عنوان پیمان الهی و مقام ضد ظلم و توأم با عدل بیان شده است.(12) به علاوه در قرآن و روایات دستوراتی که در مورد مبارزه با ظلم و تقبیح ظالمان آمده و یا از کیفر آنان سخن گفته است، کم نیست.

بحث عدالت در تورات نیز مطرح شده است. هم به عنوان این‌که یکی از صفات خداست و هم به عنوان این‌که باید در مرحله اجراء و عمل این امر بین مردم پیاده شود و ظالم و مظلومی وجود نداشته باشد.

به نمونه هایی از آن چه راجع به عدالت در تورات آمده است اشاره می شود:

1. در تورات بعد از آن که صفاتی از قبیل رحمت، عطوفت، احسان، امانت و... را برای خداوند ذکر می‌کند می‌گوید: «من خدایی هستم دیر خشم... ولی گناه را هرگز بی سزا نمی گذارم».(13)

این جمله دلالت میکند که خدا از آن باب که عادل است گنهکار را مجازات می نماید، زیرا گناه یک نوع ظلم است.

2. و در جای دیگر می گوید: «در دادگاه، حق شخص فقیر را پایمال نکن... و نگذار شخص بی گناه به مرگ محکوم شود. من کسی را که عدالت را زیر پا گذارد بی سزا نخواهم گذاشت».(14)

این جملات از یک طرف دلالت دارد بر لزوم اجراء عدالت در جامعه و از جمله در محکمه و دادگاه و نیز ضرورت عدالت در قاضی و از طرفی دیگر دلالت دارد بر همان امری که در اسلام مطرح است و عدالت خدا به عنوان مبنای معاد مطرح شده است.

3. جریان بعثت حضرت موسی ـ علیه السلام ـ در تورات علاوه بر تعلیم احکام و تبلیغ آئین حق و... برای نجات بنی اسرائیل ستمدیده از چنگال فرعونیان ستمکار تبیین شده است. تورات جریان بعثت حضرت موسی ـ علیه السلام ـ را این گونه بیان می کند: «خدا فرمود: من رنج و مصیبت بندگان خود را در مصر دیدم و ناله شان را برای رهایی از بردگی شنیدم حال آمده ام تا آنان را از چنگ مصریان آزاد کنم و ایشان را از مصر بیرون آورده و به سرزمین حاصل‌خیزی که در آن شیر و عسل جاری است ببرم... حال ترا نزد فرعون می فرستم تا قوم من بنی اسرائیل را از مصر بیرون آوری».(15)

4. و نیز بعد از بیان مأموریت موسی ـ علیه السلام ـ برای آزادی بنی اسرائیل می گوید موسی به فرعون گفت: «آیا تا به حال خویشتن را بر قوم من برتر می‌سازی و ایشان را رها نمی‌کنی».(16) و در اثر همین فشارها و مبارزات حضرت موسی بود که فرعونیان به او گفت: «... این مردمان را رها کن تا یهوه خدای خود را عبادت نمایند».(17)

5. و بالاخره در جای دیگر بعد از آن‌که خداوند حضرت موسی ـ علیه السلام ـ را از رشوه گرفتن منع می‌کند، تورات این گونه آورده است که «خدا به موسی فرمود به اشخاص غریب ظلم نکن زیرا خود تو در مصر غریب بودی و از حال غریبان آگاهی».(18)

در آیین حضرت مسیح ـ علیه السلام ـ نیز عدالت به عنوان اصل و اساس دین معرفی و ظلم تقبیح و مذمت شده است و از کلماتی در انجیل چنین استفاده می‌شود که آیین یهودیت در هنگام ظهور حضرت مسیح ـ علیه السلام ـ به صورت مجموعه ای از اعتقادات و اعمال خشک و بی روح درآمده بوده است از این رو حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ در همِن انجیل موجود در دست مسیحیان تأکید بر اصل دین می‌نماید که به برخی از این قبیل کلمات اشاره می شود، ولی باید بدانیم که مطالبی که در اناجیل آمده بیشتر مطالب اخلاقی می‌باشد.



در باب 23 انجیل متی چنین آمده است که: حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ فرمود: «وای بر شما ای ملایان و فریسیان ریاکار شما از نعنا و شوید و زیره ده یک می‌دهید اما مهمترین احکام شریعت را که عدالت و رحمت و صداقت است نادیده گرفته اید... ای راهنمایان کور که پشه را صافی می‌کنید و شتر را می بلعید».(19)

و یا می‌گوید حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ گفت: «شنیده اید که گفته شده است چشمی به چشمی و دندانی به دندانی لکن من به شما می گویم با شریر مقاومت نکنید بلکه هر کس به رخساره راست تو طپانچه زد دیگری را نیز به سوی او بگردان».(20)

از این عبارت شاید تسلیم در برابر ستمکاران و پذیرش ستم آنان فهمیده شود اما می توان گفت که این سخن یک توصیه اخلاقی است و تنها بر عفو بخشایش در امور شخصی دلالت می‌کند و در مکتب اسلام نیز دستورهای اکید و فراوانی مانند آن مبنی بر صبر و عفو بدکاران و سلام دادن به جاهلان و بزرگواری ورزیدن در برابر ناهنجارهای ایشان، هم در قرآن و هم در روایات وجود دارد و سیره اولیاء الهی نیز گواه آن است.(21)

شاگردان حضرت عیسی ـ علیه السلام ـ برای این که بتوانند در برابر پادشاهان و دشمنان دین ایستادگی کنند، بعد از آن که از عملکرد هیرودیس و پنطیوس و اقوام بنی اسرائیل شکوه نمودند به درگاه الهی چنین دعا کردند: «... الآن ای خداوند به تهدیدات ایشان نظر کن و غلامان خود را عطا فرما تا به دلیری تمام به کلام تو سخن گویند».(22)




—------------------------------------------------------------------------------


پاورقی:


1. توبه : 70.

2. نساء : 165.

3. آل عمران : 18.

4. رحمن : 4.

5. انبیاء : 47.

6. حجر : 85.

7. فیض کاشانی، ملا محسن، تفسیر الصافی، تهران، انتشارات الصدر، 1415ق، ج5، ص107.

8. حدید : 25.

9. بقره : 282.

10. نساء : 135. نحل : 90.

11. سید رضی، نهج البلاغه، قم، نشر مشرقین، چاپ چهارم، 1379ش، خطبه 3، ص48.

12. بقره : 124.

13. کتاب مقدس، سفر خروج، باب 34: 5ـ7.

14. همان، باب 34: 6ـ7.

15. همان، باب 3: 5ـ8.

16. همان، باب 9: 12ـ17.

17. همان، باب 7: 10.

18. همان، باب 23: 8ـ9.

19. سلیمانی اردستانی، عبدالرحیم، سیری در ادیان زنده جهان، قم، آیت عشق، 1382ش، ص154.

20. کتاب مقدس، انجیل متی، باب 5: 38ـ39، ص1091، انگلستان، ایلام، 2002م.

21. نحل : 126ـ128. فرقان : 63 و 72 و کلمه قصار 194.

22. کتاب مقدس، اعمال رسولان، 4: 27ـ29، ص1257.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.